نائب نائب
سفارش تبلیغ
  • راوی ! ( سه شنبه 88/10/1 :: ساعت 8:47 عصر)

  • یکى از این درسها، این نکته مهم است که حسین بن على علیهالصّلاة و السّلام، در یک فصل بسیار حسّاس تاریخ اسلام، وظیفه اصلى را از وظایف گوناگون و داراى مراتب مختلف اهمیت، تشخیص داد و این وظیفه را به انجام رساند. او در شناخت چیزى که آن روز دنیاى اسلام به آن احتیاج داشت، دچار توهّم و اشتباه نشد. در حالى که این، یکى از نقاط آسیبپذیر در زندگى مسلمین، در دورانهاى مختلف است؛ یعنى این‏که، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیاى اسلام، در برهه‏اى از زمان، وظیفه اصلى را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلى‏ است و باید به آن پرداخت و باید کارهاى دیگر را - اگر لازم شد - فداى آن کرد؛ و چه چیز فرعى و درجه دوم است و هر حرکت و کارى را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد.

    درهمان زمانِ حرکت اباعبداللَّه علیه‏السّلام، کسانى بودند که اگر با آنها در باب این قضیه صحبت مى‏شد که «اکنون وقت قیام است» و مى‏فهمیدند که این کار، به دنبال خود مشکلات و دردسرهایى دارد، به تکالیف درجه دو مى‏چسبیدند؛ کما این‏که دیدیم، عدّه‏اى همین کار را کردند. در میان آنهایى که با امام حسین علیه‏السّلام، حرکت نکردند و نرفتند، آدمهاى مؤمن و متعهّد وجود داشت. این‏طور نبود که همه، اهل دنیا باشند. آن روز در بین سران و برگزیدگان دنیاى اسلام، آدمهاى مؤمن و کسانى که مى‏خواستند طبق وظیفه عمل کنند، بودند؛ امّا تکلیف را نمى‏فهمیدند؛ وضعیت زمان را تشخیص نمى‏دادند؛ دشمن اصلى را نمى‏شناختند و کار اصلى و محورى را با کارهاى درجه دو و درجه سه، اشتباه مى‏کردند. این، یکى از ابتلائات بزرگ دنیاى اسلام بوده است. امروز هم ممکن است ما دچار آن شویم، و آنچه را که مهم است، با چیز کم اهمیّت‏تر اشتباه کنیم. باید وظیفه اساسى را که قوام و حیات جامعه به آن است، پیدا کرد.

     

    مقام معظم رهبرى – 7/5/71 - دیدار علما و روحانیان‏ (دریافت متن کامل: فرمت doc ، فرمت pdf)


    نظرات و تحلیل ها ()

  • راوی ! ( شنبه 87/10/21 :: ساعت 11:41 صبح)

  • عاشورا یک حادثه‏ى تاریخىِ صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمى براى امت اسلام بود. حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) با این حرکت - که در زمان خود داراى توجیه عقلانى و منطقى کاملاً روشنى بود - یک سرمشق را براى امت اسلامى نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است.

     

    مقام معظم رهبری – 5/11/84 - دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه‏ى ماه محرم



  • راوی ! ( چهارشنبه 87/10/11 :: ساعت 11:2 عصر)

  • سه عنصر در حرکت حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.

    عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلى است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جمله‏ى این بیانات نورانى، بیان‏کننده‏ى یک منطق مستحکم است. خلاصه‏ى این منطق هم این است که وقتى شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفه‏ى مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالى‏ترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. […] دنیا نباید جلوى انسان را بگیرد؛ ملاحظهکارى و محافظهکارى نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ جسمانى نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ایمان و اسلام او بر جا نیست. «انّ رسول‏اللَّه (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا على‏اللَّه ان یدخله مدخله»؛ منطق، این است. […]

    حسین‏بن‏على (علیه‏السلام) عاقبتِ این کار را مى‏دانست؛ نباید تصور کرد که حضرت براى رسیدن به قدرت - که البته هدف آن قدرت، مقدس است - چشمش را بست و براى آن قدرت حرکت کرد؛ نه، هیچ لزومى ندارد که یک نگاه روشنفکرانه ما را به این‏جا بکشاند. نخیر، عاقبت این راه هم بر حسب محاسبات دقیق براى امام حسین (علیه‏السّلام) با روشن‏بینى امامت قابل حدس و واضح بود؛ اما «مسأله» آن‏قدر اهمیت دارد که وقتى شخصى با نفاستِ جان حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) در مقابل این مسأله قرار مى‏گیرد، باید جان خود را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد؛ این براى مسلمان‏ها تا روز قیامت درس است و این درس عمل هم شده است و فقط این‏طور نبوده که درسى براى سرمشق دادن روى تخته‏ى سیاه بنویسند، که بعد هم پاک بشود؛ نه، این با رنگ الهى در پیشانى تاریخ اسلام ثبت شد و ندا داد و پاسخ گرفت، تا امروز.

    در محرّم سال 42، امامِ بزرگوار ما از این ممشاء استفاده کرد و آن حادثه‏ى عظیم پانزده خرداد به وجود آمد. در محرّم سال 1357 هم امام عزیز ما باز از همین حادثه الهام گرفت و گفت: «خون بر شمشیر پیروز است» و آن حادثه‏ى تاریخى بى‏نظیر - یعنى انقلاب اسلامى - پدید آمد. این، مالِ زمان خود ماست؛ جلوى چشم خود ماست؛ ولى در طول تاریخ هم این پرچم براى ملت‏ها پرچمِ فتح و ظفر بوده است و در آینده هم باید همین‏طور باشد و همین‏طور خواهد بود. این بخشِ «منطق»، که عقلانى است و استدلال در آن هست. بنابراین، صرفِ یک نگاه عاطفى، حرکت امام حسین را تفسیر نمى‏کند و بر تحلیل جوانب این مسأله قادر نیست.

    عنصر دوم، حماسه است؛ یعنى این مجاهدتى که باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامى انجام بگیرد؛ چون «العزّةللَّه و لرسوله و للمؤمنین». مسلمان در راهِ همین حرکت و این مجاهدت هم، بایستى از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت، چهره را که نگاه مى‏کنى، یک چهره‏ى حماسى و عزتمند است. اگر به مبارزات سیاسى - نظامىِ گوناگونِ تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید، حتى آنهایى که تفنگ گرفته‏اند و به جنگ رویاروى جسمى اقدام کرده‏اند، مى‏بینید که گاهى اوقات خودشان را ذلیل کردند! اما در منطق عاشورا، این مسأله وجود ندارد؛ همان جایى هم که حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) یک شب را مهلت مى‏گیرد، عزتمندانه مهلت مى‏گیرد؛ همان جایى هم که مى‏گوید: «هل من ناصرٍ» - استنصار مى‏کند - از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جایى که در بین راه مدینه تا کوفه با آدم‏هاى گوناگون برخورد مى‏کند و با آنها حرف مى‏زند و از بعضى از آنها یارى مى‏گیرد، از موضع ضعف و ناتوانى نیست؛ این هم یک عنصر برجسته‏ى دیگر است. این عنصر در همه‏ى مجاهداتى که رهروان عاشورایى در برنامه‏ى خود مى‏گنجانند، باید دیده شود. همه‏ى اقدام‏هاى مجاهدت‏آمیز - چه سیاسى، چه تبلیغى، چه آن‏جایى که جاى فداکارى جانى است - باید از موضع عزت باشد.

    در روز عاشورا در مدرسه‏ى فیضیه، چهره‏ى امام را نگاه کنید: یک روحانى‏اى که نه سرباز مسلح دارد و نه یک فشنگ در همه‏ى موجودى خود دارد، آن‏چنان با عزت حرف مى‏زند که سنگینى عزت او، زانوى دشمن را خم مى‏کند؛ این موضع عزت است. امام در همه‏ى احوال همین‏طور بود؛ تنها، بى‏کس، بدون عِدّه و عُدّه، اما عزیز؛ این چهره‏ى امام بزرگوار ما بود. خدا را شکر کنیم که ما در زمانى قرار گرفتیم که یک نمونه‏ى عینى از آنچه را که بارها و سال‏ها گفته‏ایم و خوانده‏ایم و شنیده‏ایم، جلوى چشم ما قرار داد و به چشم خودمان او را دیدیم؛ و او، امام بزرگوار ما بود.

    عنصر سوم، عاطفه است؛ یعنى هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه یک نقش تعیین‏کننده‏اى ایجاد کرده است، که باعث شد مرزى بین جریان عاشورایى و جریان شیعى با جریان‏هاى دیگر پیدا شود. حادثه‏ى عاشورا، خشک و صرفاً استدلالى نیست، بلکه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گریه همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظیمى است؛ لذا ما را امر مى‏کنند به گریستن، گریاندن و حادثه را تشریح کردن. زینب کبرى (سلام‏اللَّه‏علیها) در کوفه و شام منطقى حرف مى‏زند، اما مرثیه مى‏خواند؛ امام سجاد بر روى منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموى مى‏کوبد، اما مرثیه مى‏خواند.

     

    مقام معظم رهبری – 5/11/84 - دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه‏ى ماه محرم

  • راوی ! ( چهارشنبه 86/10/19 :: ساعت 12:11 عصر)

  • خداى متعال را سپاسگزاریم که توفیق داد تا یک بار دیگر در آستانه سرچشمه پر برکت محرّم و عاشورا قرار گیریم و خود را - هم جان و دل و هم تواناییهاى فکرى و روحى و جسمى خود را - در معرض نسیم مبارک عاشورا و سرچشمه فیوضات حضرت ابى‏عبداللَّه علیه‏السّلام قرار دهیم.(1)

    خود شما برادران و خواهران اهمیت محرم را به خوبی می‏دانید؛ هم از جهت حوادث محرم، هم از جهت تاثیر محرم در تاریخ  -چه تاریخ گذشته چه تاریخ انقلاب- هم از جهت فرصتی که محرم در اختیار حاملان معرفت دینی قرار داده است، بر اینکه بتوانند مخاطبان خودشان را با بخشی از حقایق الهی و اسلامی و علوی آشنا کنند… .

    یکی از واجب‏ترین کارها برای جامعه‏ی روحانیت و علمای دین در سراسر کشور این است که به فکر باشند که از این فرصت‏ها بهترین استفاده را بکنند.(2)

     

    (1) مقام معظم رهبری 26/2/75 دیدار با روحانیون و مبلغان در آستانه ماه محرم

    (2) مقام معظم رهبری 16/1/79 پایان درس خارج فقه در آستانه ماه محرم